English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (743 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
add U قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding U قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adds U قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
packs U قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
pack U قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
boilerplating U قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
adding U قرار دادن اشکال کنار هم
add U قرار دادن اشکال کنار هم
adds U قرار دادن اشکال کنار هم
eisa U گروه تولید کنندگان PC که یک انجمنی برای پیشبرد استاندارد باس تک بیتی تشکیل داده اند که رقیبی برای استاندار باس MAC از IBM است
assembly U قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم
batches U قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
batch U قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
lot U گروه [توده] از مردم یا چیزها
constituting U تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituted U تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitutes U تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitute U تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
slush fund U بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush funds U بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
times U وقت قرار دادن برای
time U وقت قرار دادن برای
timed U وقت قرار دادن برای
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
civil reserve air fleet U گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
formed U دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
forms U دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form U دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
hookup U تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
packing U عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
colocate U کنار هم قرار گرفتن
stiffening U اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
format U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
product U مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
products U مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
calendaring U قرار دادن الیاف کتان یاپارچه در محلول داغ و غلیظ سود برای افزایش مقاومت وشفافیت ان
quantum meruit U کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
My desk is by the window. U میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
maintenance U 1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها
The conference is scheduled for bahman 20 . U کنفرانس قرار است 20 بهمن تشکیل شود
pucks U یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
puck U یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
pickup reel U نوار گردان خالی برای قرار دادن نوار در آن از طرف پر آن
addresses U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addressed U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
overslaugh U بخشودگی از کاری برای انجام کار بزرگتر
formation U سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
Babies should be classified as antidepressants. U نوزادان را باید در گروه داروهای ضد افسردگی قرار داد.
carrying U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carry U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carried U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
share U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shared U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shares U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
extend U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extends U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
BOF U متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
boilerplate U متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
packs U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
preventative U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
forms U تشکیل دادن
formed U تشکیل دادن
organizing U تشکیل دادن
organizes U تشکیل دادن
to erect into U تشکیل دادن از
organize U تشکیل دادن
constitute U تشکیل دادن
organises U تشکیل دادن
constitutes U تشکیل دادن
constituting U تشکیل دادن
form U تشکیل دادن
organising U تشکیل دادن
constituted U تشکیل دادن
box defence U تشکیل یک مربع برای دفاع ازدروازه
Please put these clocolates aside for me . U لطفا" این شکلاتها را برای من کنار بگذارید
convening U تشکیل جلسه دادن
colonising U تشکیل مستعمره دادن
colonises U تشکیل مستعمره دادن
colonizes U تشکیل مستعمره دادن
formed U تشکیل دادن ساختن
convenes U تشکیل جلسه دادن
colonized U تشکیل مستعمره دادن
beds U تشکیل طبقه دادن
nucleate U تشکیل هسته دادن
convened U تشکیل جلسه دادن
convene U تشکیل جلسه دادن
preform U قبلا تشکیل دادن
gangs U جمعیت تشکیل دادن
form U تشکیل دادن ساختن
bed U تشکیل طبقه دادن
forms U تشکیل دادن ساختن
colonizing U تشکیل مستعمره دادن
colonised U تشکیل مستعمره دادن
syndicates U تشکیل اتحادیه دادن
syndicate U اتحادیه تشکیل دادن
to form a habit U تشکیل عادت دادن
syndicate U تشکیل اتحادیه دادن
colonize U تشکیل مستعمره دادن
pod U تشکیل نیام دادن
pods U تشکیل نیام دادن
syndicates U اتحادیه تشکیل دادن
differentiating U دیفرانسیل تشکیل دادن
gang U جمعیت تشکیل دادن
differentiate U دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiates U دیفرانسیل تشکیل دادن
shunts U تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunted U تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunt U تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
convoke U برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
chain plate U صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
angle block U سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
semicircle U نیم دایره تشکیل دادن
vocalize U تلفظ کردن تشکیل دادن
semicircles U نیم دایره تشکیل دادن
federated U تشکیل کشورهای متحد دادن
circlet U تشکیل دایره کوچک دادن
federating U تشکیل کشورهای متحد دادن
federate U تشکیل کشورهای متحد دادن
circlets U تشکیل دایره کوچک دادن
federates U تشکیل کشورهای متحد دادن
splice U ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
spliced U ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
splicing U ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
splices U ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
zone ride U کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
federated U متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federate U متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
to crust [snow] U تشکیل دادن به پوسته سخت [برف]
federates U متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federating U متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
high light U تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
building block principle U طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
wet wing U بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
machined U بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine U بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machines U بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
surges U برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
raises U بار اوردن تشکیل دادن پرزدار کردن
clubbed U :چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
clubbing U :چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
clubs U :چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
surged U برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surge U برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
club U :چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
raise U بار اوردن تشکیل دادن پرزدار کردن
square away U سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
duct U لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
ribbon U تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
standstill U در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
ribbons U تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
BNC connector U متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
helicopter wave U گروه پرواز هلیکوپترها برای یک عملیات
vacation sittings U جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
venire facias tot matrons U دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
polymerize U باهم ترکیب وجمع شدن وذره بزرگتری تشکیل دادن
price line pricing U قیمت گذاری ثابت برای یک گروه کالا
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
first generation computer U کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
machine U کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machines U کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machined U کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
DIL U مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
gestalt U تشکیل و ترکیب چندعامل یاپدیده فیزیکی وحیاتی وروانشناسی برای انجام کارواحدو دست داده جزئی از کل شوند
machine address U نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد
parks U قرار دادن
puts U قرار دادن
put U قرار دادن
located U قرار دادن
makes U قرار دادن
make U قرار دادن
locates U قرار دادن
putting U قرار دادن
rowed U قرار دادن
row U قرار دادن
parked U قرار دادن
park U قرار دادن
lodge U قرار دادن
posit U قرار دادن
lodges U قرار دادن
lodged U قرار دادن
settle U قرار دادن
settles U قرار دادن
locating U قرار دادن
placements U قرار دادن
locate U قرار دادن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com